تاریخ : پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Thursday, 2 May , 2024
به مناسبت بزرگداشت روز روستا

واینجا جنوب، روستای جنوب،نخل ها میمیرند و آهن ها جان میگیرند

  • کد خبر : 5931
  • 14 مهر 1397 - 11:00
واینجا جنوب، روستای جنوب،نخل ها میمیرند و آهن ها جان میگیرند

امواج نیوز، روستا ،فرو رفته در اوج فراموشی روزگار، فروخفته در تلی از خاک، دور شده از خود، حتی دور شده از تصاویری خوش در کتب درسی، انجا که کوکب خانمی بود به نمایندگی از کدبانوهای تمام زنان روستایی ایران زمین ،و سفره ای رنگین و دوغ و ماست و پنیر خوش طعم وبوی گوسفندان […]

امواج نیوز، روستا ،فرو رفته در اوج فراموشی روزگار، فروخفته در تلی از خاک، دور شده از خود، حتی دور شده از تصاویری خوش در کتب درسی، انجا که کوکب خانمی بود به نمایندگی از کدبانوهای تمام زنان روستایی ایران زمین ،و سفره ای رنگین و دوغ و ماست و پنیر خوش طعم وبوی گوسفندان وشیر ناب وخالص گاو ماندگارش، و پختن نان های تنوری و تیری وتاوه ای دمدمای صبح ودمدمای غروب روستا، انجا که مهمان حبیب خدا بود وروزی رسان، انجا که خانواده حرمت داشت، انجا که سختی روزگار ،در عظمت نامشان کمر خم می نمود، انجا که حسنک های روستا های ابن مرز وبوم عاشقانه های روستا رادر هم کلامی با خاک و کوه و دشت و گله گوسفند و انبوه مرغ و خروس های شور خورده در زندگی حس میکردند، انجا که کشاورز روستا، نامش برکت بود و خاک روستایش پر از نعمت، سن و سالش و عبور روزهای عمرش رقم میخورد با ترک ترک های نقش بسته بر دستاها وپاهایش، انجا که نم نم باران فرو پاشیده بر بام ها وحیاط کاه گلی ،حالت را خوش و احوالت را خوشتر مینمود، و اینک روستا ، فرو رفته در التهاب و تنهایی و هاله ای از ابهام ،ماندن ونماندن،کوکب خانم ها ی روستا،نه حوصله خود دارند نه مهمان،دیگراز هنرهای دستی برگرفته از ذوق وشوق و صفای باطن ،بافت گلیم وگبه و حصیرهای خوش نقش ونگار اثری نخواهی یافت. او دیگر خانه کاه گلی راوحتی روستا ی زادگاهش را طاقتش نیست. او، گرم گوشی های دنیای مجازیست و چت کاری مدرن، و یا که اواره شهرهای غریب، گم شده در هیاهوی آدم ها و آدمک ها،وحسنک ها نیز ،سر به دنبال اوهام سر خورده برافکار،اویزان شدن به شرکتهای نفتی ویا براه اندازی بساط دستفروشی ، و آرام آرام غلت در دنیای اعتیاد.
روستای کشاورز ما،  آرام آرام در هماغوشی دودها و لوله ها و آهن ها و ماشین ها و رنگا رنگی دنیای مدرن ،خود به فراموشی خاص میرود و نسل روستا زاده جدیدش نیز خود را به فراموشی می سپارند.
حالا دیگر می بایست روستا را درکتب درسی گذشته های دور یافت، دور ،دور،پدر بزرگ با مرگ زمین های روستا ونخل ها ودرختان و گله گاو وگوسفندان، صافی و صداقت و پاکی، مردمانش، مرگ را پذیرا میشود و روستا آرام آرام در هجوم آهن ها شکل دیگر میابد، کد خدای روستای جنوب ، نگهبان تلی از آهن هاست، و پسران و دخترانش آن سوی تر ،چشم انتظار، ترحم نگاه مردان آهنی که بوی نفت میدهند همه عمر.
دیگر روستا بوی نان تنوری دی عبدی نمی دهد، دیگر آواز خوش گله های به چرا رفته به گوش نمی رسد، دیگر دیوار ها و حیاط گلی بوی رطوبت نم باران نمی دهد، دیگر بارانی نیست که بویش حالت راخوش کند، باران های روستا، در انتظار یارانه ماهانه روز شماری می کنند، باغ وبوستان هایش خشک و پارک های سنگیش آباد میگردد، لبنیات پاکش به صورت، پیتزا و چیپس و اسنک و هامبر شکل میگیرد، واینجا ،جنوب ، روستای جنوب، نخل ها میمیرند و آهن ها جان میگیرند.
نویسنده: حسن مختارزاده

لینک کوتاه : http://amvajkhabar.ir/?p=5931

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت امواج نیوز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.