تاریخ : یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Sunday, 5 May , 2024
طنر و منز:

پیشگیری همیشه بهتر از درمان نیست؟!

  • کد خبر : 3557
  • 04 اسفند 1396 - 13:34
پیشگیری همیشه بهتر از درمان نیست؟!

نقل می کنند(۱) : سالها پیش کلاس شبانه ( اکابر) در کنگان برگزارشده بود کلاس یکی از مدارس که فکر می کنم در منزلی شخصی برگزار میشد برای این منظور درنظر گرفته شده بود. دراین کلاس بترتیب ترکیبی متفاوت از افراد بزرگسال تا کودک برای فراگیری درس ثبت نام کرده و شبانگاه حضور می یافتند .

امواج نیوز، اولین شب کلاس بود. معلم سپاهی دانش با شور و حرارت داد می زد و نکاتی برای رعایت نظم وانضباط برمی شمرد…
عبود از نظر سن وسال وقیافه بزرگتر از همه بچشم می خورد.وطبعاً گربه ی خوبی برای کشتن دم حجله بود!
در همین اثنا که آموزگار فریاد می زد. “عبود” نگاهی به سقف کلاس دوخت از بخت بد تکه ی “پیشی”(۲) کوچک وخشک(خاشاک جدا شده از سقف) تلو تلو خوران از بالا رها شد و به چشم عبود رسید . عبود چشمهایش را که دچار سوزش شده بود بی اختیار ناچار شد پلک هایش را چندبار بهم بزند ….
آموزگار که دنبال بهانه ی می گشت . به عبود گفت : بیا اینجا … بیا اینجا … عبود با گردن کج روبروی معلم قرار گرفت …
آموزگار گفت: پدر سوخته حالا برای من چشمک می زنی و ابرو بالا می اندازی . …؟ سیلی نابی بربناگوشش نواخت … وبه او گفت: برو بتمرگ !! اگر تکرار کردی. تحویل پاسگاه می دمت!
آموزگار درس پیشگیری و مالاریا را تمام کرد ورفت دفتر …
ساعت بعدی تا زنگ خورد فراگیران سرمیزهای خود با ظرفیت چهار نفره نشستند و منتظر آمدن آقای آموزگار شدند …
عبود که خیلی اوقاتش تلخ بود. در همین اثنا ناگهان سیلی محکمی به صورت بغل دستی سمت راستی اش نواخت .!
نفر سمت چپی پرسید ؟ چرا زدیش ؟ عبود گفت : این پسر خودمه ! می خواهم ادبش کنم ؟!
عبود درادامه خودش را معطل نکرد وسیلی دیگری به نفر سمت چپی زد… هم میزی اش گفت : چرا می زنی ؟
عبود با قیافه ی حق بجانب گفت: پیشگیری بهتر از درمان است زدمت تا حواست جمع باشد و مثل پسرم بی ادبی نکنی ؟ …
عبود متوجه نفر چهارم سرمیز که شاهد ماجرا بود شد و “کشککی ” (۳) دردناک به سربدون مو و سه تیغه ی او کوبید … … نفرچهارمی پرسید چرا ؟
عبود گفت : بخاطر اینکه آنچه اینجا وامشب اتفاق افتاده به کسی نگوئی! ( کار از محکم کاری عیب نمی کند)… وای بحالت اگه بگوئی! …

»» نتیجه ی اخلاقی داستان: از شکوه وگلایه برخی کارکنان اداره بلدیه کنگان چه میدانید و چه ارتباطی میان آن موضوع واین داستان می بینید!

»» توضیحات: ۱)ماجرا با اندکی تصرف وتلخیص نقل شده است
۲) “پیش” : برگ خشک شده نخل که قدیم برای پوشاندن سقف و غیره از آن استفاده می کردند.
۳) “کشکک “در لهجه ی محلی : ضربه ی حاصل از قرار داددوانگشت سبابه و میانه که کنارهم قرار گرفته تا شده و از مفصل جفتی حاصل شده ضربه ی به سر می کوبند./ عبدالمجید اوراء

لینک کوتاه : http://amvajkhabar.ir/?p=3557

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت امواج نیوز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.